می‌گویم لعنت به ترسی که تمامی ندارد.

ایستاده‌ام در ارتفاع و زل زده‌ام به پایین. دستانم را دور بدنم حلقه می‌کنم. هرکدام به پشت شانه مخالفشان می‌رسند. یخ کرده‌ام. آنقدر خودم را فشار می‌دهم که دردم می‌آید. قلبم را در آعوش می‌گیرم و به ترس‌هایم لعنت می‌فرستم و می‌پرم پایین. می‌خواهم دست‌هایم را باز کنم، ولی دیر شده. می‌افتم توی آب سرد. سینه‌اش را می‌شکافم و فرو می‌روم به عمیق ترین نقطه‌اش. چشم هایم را باز می‌کنم. برای لحظه ای ساکن می‌شوم. خودم را رها می‌کنم. قلبم را می‌بینم که پشت به من، رو به جلو دارد می‌رود و بلند بلند می‌گوید: «لعنت به ترس‌هایت جنازه!»

***

آنقدر توی این فاصله‌های زمانی، کلمات در ذهنم می‌گردند که زخمی‌ام می‌کنند. وقتی توی مترو سعی می‌کنم فلان نمودار را بفهمم و چشمم به خطوط موازی کف واگن می‌افتد، وقتی غذای ماندۀ دو سه شب پیش را ایستاده، رو به سینک ظرفشویی می‌خورم، وقتی می‌خواهم عجله کنم و آبِ جوش روی دستم می‌ریزد و فحش می‌دهم. وقتی سعی می‌کنم دوست دبیرستانی‌ام را قانع کنم که کارهایم زیاد است و نمی‌توانم با او به گیم‌نت بروم و خودم شبی پنج شش ساعت بیشتر نمی‌خوابم و می‌بینم او تایپ می‌کند «چقد لاشّی شدی!» و سعی می‌کنم عصبانی نشوم. وقتی توی حمام به چیزی فکر می‌کنم و بی دلیل آزرده‌ام می‌کند و نمی‌توانم به کسی بگویم یا حتی گوشه‌ای بنویسمش.

کلمه‌های توی سر، مثل زهرِ عقرب و مار است. باید بمَکی و تف‌شان کنی بیرون. وگرنه پخش می‌شوند توی بدن و مسموم‌ات می‌کنند. سنگین‌ات می‌کنند. کرخت می‌شوی. بعدش کافی است یک نفر توی شلوغی، از کنارت رد شود و تنه‌اش به تنه ات بخورد یا دوستت سقلمه‌ای به پهلویَت بزند. آن وقت درد تمام بدنت را می‌گیرد و مچاله می‌شوی توی خودت که روزی هزار کلمه حرف می‌زنی و اخرش فکر می‌کنی از هزار کلمه، یک کدامشان هم حرف خودت نبوده و هنوز چندهزار کلمۀ معنی دار و بی معنی توی سرت مانده که معلوم نیست از کجا سردرآورده اند و  دائم عذابت می‌دهند.

.

الصاقیه: دوچرخه را درست کرده‌ام. دوباره توی خیابان رکاب می‌زنم و فکر می‌کنم هنوز زنده‌ام.

در حال شنیدن این بودم

#خالد


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه اینترنتی فایل های دانشگاهی کاواک یاد داشت های من روی شبکه Billy Valerie ریل ساچمه ای 02166389873 لولا گازور ساده 09122952506 جک پمپی گلبن افرا مدرسه شطرنج پارس به نام زن باربری و اتوبار - Freightge و سکوت تو جواب همه‌ی مسئله‌هاست...